عزيز عمه  آٌقا سيد محمد حسين عزيز عمه آٌقا سيد محمد حسين ، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره

عشق عمه وارد این دنیا ميشود.

گرسنگی آقا محمد حسین

اینجا هم دهنم رو باز کردم بابا بفهمید دیگه من گشنمه شیر می خوام ای خدا من شیر می خوام  حتما باید مثل بقیه بچه ها پسرعمه ام آروین جیغ بزنم داد و بیداد کنم بفهمید من گشنمه دهنم رو ببینید ...
20 مهر 1392

مهموني به مناسبت بدنيا اومدنم

امروز با اجازتون 15 روزه شدم و يك دنيا عشق به تمام خانواده حسيني ها و اميري فرد دادم امروز خوش تيپ كردم كه عمه هام بيان منو ببينن راستي بابا روح الله و مامان فاطمه برام مهموني گرفتند و دو نوع شام هم كباب كوبيده هم جوجه كباب دادند با كلي نوشيدني تازه تولد عمه فائزه هم بود كيك هم خوردن به من كه چيزي ندادن چرا جاتون خالي من كلي شير خوردم آخه خوش تيپ كرده بودم نمي تونستم كباب بخورم لباسم كثيف ميشد. خسته شده بودم بابا - همش اين عمه بغلم مي كرد اون عمه بغلم ميكرد چقدر باهام عكس مياندازيد خسته شدم  تازه كلي هم كادو گرفتم عمه فاطمه و عمه ندا و عمه سميه بهم يكي يك دونه سكه يك گرمي دادند عمه فائزه بهم يك ربع سكه داد ماماني منير و بابا كمال و خاله...
20 مهر 1392

بدون عنوان

عشق عمه خيلي آرومه حتي وقتي ماماني منير بردش حموم اصلا صداش در نيومد فقط زماني كه آب توي سرش ريختن دو تا اونگ اونگ كوچولو كرد و ساكت شد - ميخواد به ماماني فاطمه بگه اگه گريه كردم بدون خيلي گشنمه ولله من خيلي صبورم اين گل واسه مامان و بابا كه خيلي زحمتم رو كشيدن تازه كلي هم استرس داشتند مطمئنم بزرگ شدم دكتر شدم جبران مي كنم تازه مثل پسر عمه آروين هم جيغ  جيغ نمي كنم اينا هم عمه هام هستند ببينيدشون ...
20 مهر 1392